ressa - رسی
The entry is a dictionary list for the word ressa - رسی
رسی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ ] (حامص) (از: رس، ریشهٔ رسیدن
+ «ی»، پسوند مصدری که معمولاً همراه
پیشاوند یا کلمهٔ دیگر آید: بازرسی، بررسی،
وارسی و جز آن). رجوع به ترکیبات کلمه
شود.
- بازرسی؛ تفتیش. جستجوی وضع اداره ...
+ «ی»، پسوند مصدری که معمولاً همراه
پیشاوند یا کلمهٔ دیگر آید: بازرسی، بررسی،
وارسی و جز آن). رجوع به ترکیبات کلمه
شود.
- بازرسی؛ تفتیش. جستجوی وضع اداره ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ سی ی ] (ع اِ) ستون ایستاده در
خیمه. (آنندراج) (از منتهی الارب) (ناظم
الاطباء). عمود ثابت در وسط خیمه. (از
اقرب الموارد). || (ص) مرد ثابت و استوار
در نیکی و بدی. (از آنندراج) ...
خیمه. (آنندراج) (از منتهی الارب) (ناظم
الاطباء). عمود ثابت در وسط خیمه. (از
اقرب الموارد). || (ص) مرد ثابت و استوار
در نیکی و بدی. (از آنندراج) ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رُسْ سا ] (ع اِ) پشته. (از منتهی
الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب
الموارد). || باران بزرگ قطره. (منتهی
الارب) (ناظم الاطباء).
الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب
الموارد). || باران بزرگ قطره. (منتهی
الارب) (ناظم الاطباء).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رُسْ سی / رُ ] (حامص) گلوبندگی.
شکم پرستی. پرخواری. شکمخوارگی.
شکمبارگی. پرخوری. اکولی. (یادداشت
مؤلف):
بیلفنج و الفغدهٔ خویش خور
گلو را ز رسی به سر بر مبر.ابوشکور بلخی.
آب می خور زعفرانا تا رسی
زعفرانی اندر آن حلوا رسی.مولوی.
و ...
شکم پرستی. پرخواری. شکمخوارگی.
شکمبارگی. پرخوری. اکولی. (یادداشت
مؤلف):
بیلفنج و الفغدهٔ خویش خور
گلو را ز رسی به سر بر مبر.ابوشکور بلخی.
آب می خور زعفرانا تا رسی
زعفرانی اندر آن حلوا رسی.مولوی.
و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَسْ سی ] (ص نسبی) منسوب است
به رَسْ که بطنی است. (از انساب سمعانی).
به رَسْ که بطنی است. (از انساب سمعانی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَسْ سی ] (اِخ) قاسم. مدعی امامت
در زمان مأمون خلیفهٔ عباسی که خود را
یحیی الهادی می نامید و پیروانی پیدا کرد.
(یادداشت مؤلف). عباس اقبال مرگ او را
بسال ۲۶۴ هـ . ق. نوشته و افزوده است که وی ...
در زمان مأمون خلیفهٔ عباسی که خود را
یحیی الهادی می نامید و پیروانی پیدا کرد.
(یادداشت مؤلف). عباس اقبال مرگ او را
بسال ۲۶۴ هـ . ق. نوشته و افزوده است که وی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَسْ سی ] (اِخ) محمداسماعیل رسی
علوی است. (منتهی الارب) (از لباب
الانساب).
علوی است. (منتهی الارب) (از لباب
الانساب).