Char - شار
The entry is a dictionary list for the word Char - شار
شار Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
معجم اللغة العربية المعاصرة
شارَّ يشارّ، شارِرْ/ شارَّ، مُشارّةً، فهو مُشارّ، والمفعول مُشارّ
• شارَّ فلانًا: عاداه وخاصمه "شارّ جيرانَهُ".
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) شهر باشد و شارستان شهرستان را
گویند. (فرهنگ جهانگیری). بمعنی شهر باشد
که عربان مدینه خوانند. (برهان قاطع). شهر و
مدینه. (غیاث). || بنای بلند و بس عالی
بود. (فرهنگ جهانگیری). بنای بلند و
عمارت عالی را گفته اند. ...
گویند. (فرهنگ جهانگیری). بمعنی شهر باشد
که عربان مدینه خوانند. (برهان قاطع). شهر و
مدینه. (غیاث). || بنای بلند و بس عالی
بود. (فرهنگ جهانگیری). بنای بلند و
عمارت عالی را گفته اند. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) حصاری است از حصارهای یمن
در مخلاف (روستای) جعفر. گویند از امکنهٔ
تهامه است. (معجم البلدان).
در مخلاف (روستای) جعفر. گویند از امکنهٔ
تهامه است. (معجم البلدان).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ.) = شاره : پارچه ای به غایت نازک و رنگین که بیشتر زنان از آن لباس می کردند و
نیز جامة فانوس می ساختند.
نیز جامة فانوس می ساختند.
Arapça - Fransızca sözlük Metni çevir
شارٍ
['ʃaːrin]
adj
مُشْتَرٍ m acheteur
◊
الشّاري والبائِعُ — l'acheteur et le vendeur
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
I
شَارٍ
ж. َارِيَةٌ мн. ُرَاةٌ
1. покупающий; 2. покупатель; * شارى الصواءق громоотвод; الشراة ист. одна из сект хариджитов
II
شَارَ
п. I
у شَوْرٌ
1) собирать мед
2) указывать
3) советовать
Farsça - Lehçe sözlük Metni çevir
hrabia; liczba; liczenie; liczyć; obliczać; obliczanie; obliczyć; odliczać; rachować; rachunek; uważać; wyliczać; zliczenie; znaczyć
Char - شار other entries
Next Words