Gîsûdâr - گیسودار
The entry is a dictionary list for the word Gîsûdâr - گیسودار
گیسودار Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(نف مرکب) مرکب از: گیسو+ دار
(دارنده). (حاشیهٔ برهان چ معین). دارندهٔ
گیسو. گیسو و گیس دار. ذوذؤابه. آنکه
مویهای سر وی دراز باشد. (از ناظم الاطباء).
|| کنایه از سید باشد. (برهان). به مناسبت
آنکه علویان در ...
(دارنده). (حاشیهٔ برهان چ معین). دارندهٔ
گیسو. گیسو و گیس دار. ذوذؤابه. آنکه
مویهای سر وی دراز باشد. (از ناظم الاطباء).
|| کنایه از سید باشد. (برهان). به مناسبت
آنکه علویان در ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) صفت کرساسپ (گرشاشب)
فرزند ثرِیتَ است که در ادبیات پهلوی و
فارسی از مشاهیر پهلوانان ایران است. و
صفات دیگری چون: (گئسو) و گرزورو
(گذورَ) و نرمنش (نئیرمنو) (نیرم) (نریمان)،
داشته ولی از نخستین صفت او (گیسودار) یا
گئسو در حماسه های ملی ...
فرزند ثرِیتَ است که در ادبیات پهلوی و
فارسی از مشاهیر پهلوانان ایران است. و
صفات دیگری چون: (گئسو) و گرزورو
(گذورَ) و نرمنش (نئیرمنو) (نیرم) (نریمان)،
داشته ولی از نخستین صفت او (گیسودار) یا
گئسو در حماسه های ملی ...