Sâil - سائل
The entry is a dictionary list for the word Sâil - سائل
سائل Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Türkçe sözlük
akışkan; dilenci; tiner
Arapça - Türkçe sözlük
I
سَائِل
tiner
Anlamı: sıvı incelticisi
II
سائِل
1. akışkan
Anlamı: seyyal, akıcı olan
2. dilenci
Anlamı: geçimini dilenerek sağlayan kimse
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
I
معجم اللغة العربية المعاصرة
سائِل [مفرد]: ج سائِلون وسُؤّال وسَأَلَة:
1- اسم فاعل من سأَلَ.
2- فقير، شحّاذ، متسوِّل، مُستَعْطٍ "*وسائلُ اللهِ لا يخيب*- {وَأَمَّا السَّائِلَ فَلاَ تَنْهَرْ}- {وَفِي أَمْوَالِهِمْ حَقٌّ لِلسَّائِلِ وَالْمَحْرُومِ}".
II
معجم اللغة العربية المعاصرة
سائِل [مفرد]: ج سوائِلُ، مؤ سائلة، ج مؤ سائلات وسوائِلُ:
1- اسم فاعل من سالَ.
2- (كم) حالة من حالات المادّة الثَّلاث، وهي وسط بين الصَّلابة والغازيَّة، تتمتَّع بها أجسام ليس لها شكل خاصّ، بل تتّخذ شَكْلّ الوعاء الذي تكون فيه، ولكن حجمها لا يتغيَّر| سائل مصلِيّ: سائِل يفرزه غِشاء مَصْلِيّ- سائل مَنويّ: مَنِيّ- قياس السَّوائل: تحديد كثافتها بواسطة مكثاف السَّوائل.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ءِ ] (ع ص) پرسنده، سؤال کننده،
پرسان :
توئی مقبول و هم قابل، توئی مفعول و هم فاعل
توئی مسؤول و هم سائل، توئی هر گوهر الوان.
ناصرخسرو.
آن یکی میخورد نان فخفره
گفت سائل چون بدین استت شره.مولوی.
پرسان :
توئی مقبول و هم قابل، توئی مفعول و هم فاعل
توئی مسؤول و هم سائل، توئی هر گوهر الوان.
ناصرخسرو.
آن یکی میخورد نان فخفره
گفت سائل چون بدین استت شره.مولوی.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ءِ ] (اِخ) بختیاری. از متأخران است.
از اشعار اوست:
چند کشی بی گناه عاشق محزون
کشتن عاشق مگر گناه ندارد.
(از بهترین اشعار پژمان).
از اشعار اوست:
چند کشی بی گناه عاشق محزون
کشتن عاشق مگر گناه ندارد.
(از بهترین اشعار پژمان).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ءِ ] (اِخ) در تحفهٔ سامی آمده: مولانا
سائل از موضع دماوند است و در فنون فضائل
و جودت فهم بی مثل وبی مانند. طبعش در
شعر و انشاء بغایت عالی افتاده بود، و در
جوانی از آنجا جلای وطن کرد ...
سائل از موضع دماوند است و در فنون فضائل
و جودت فهم بی مثل وبی مانند. طبعش در
شعر و انشاء بغایت عالی افتاده بود، و در
جوانی از آنجا جلای وطن کرد ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ءِ ] (اِخ) در تحفهٔ سامی آمده: سید
سائل از سادات صحیح النسب کاشان است و
در شعر بقصیده گوئی مایل. در قصیده تتبع
دریای اسرار امیرخسرو میکند. این بیت از
قصیدهٔ اوست:
ظالم ار بر چرخ راند باد پای سلطنت
آه ...
سائل از سادات صحیح النسب کاشان است و
در شعر بقصیده گوئی مایل. در قصیده تتبع
دریای اسرار امیرخسرو میکند. این بیت از
قصیدهٔ اوست:
ظالم ار بر چرخ راند باد پای سلطنت
آه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ءِ ] (اِخ) تخلص محمد سعید مشهور به
آقاجانی است که سالها پدر بر پدر ضابط و
صاحب اختیار دو بلوک قیر و کارزین از
توابع فیروزآباد فارس بوده اند و او تا آخر
عمر این مقام را داشته است. علاقه ...
آقاجانی است که سالها پدر بر پدر ضابط و
صاحب اختیار دو بلوک قیر و کارزین از
توابع فیروزآباد فارس بوده اند و او تا آخر
عمر این مقام را داشته است. علاقه ...
Arapça - Fransızca sözlük Metni çevir
سائِلٌ
1 ['saːʔil]
n m
1) مَنْ يَسْأَلُ demandeur m, solliciteur m
◊
أَجابَ عَلى سُؤالِ السّائِلِ — Il a répondu au solliciteur.
2) مادَّةٌ سائِلَةٌ m liquide
◊
الزَّيْتُ سائِلٌ طَيِّبٌ — L'huile est un liquide délicieux.
3) مُسْتَعْطٍ m mendiant
◊
أَعْطى السّائِلَ نُقودًا — Il a donné de l'argent au mendiant.
♦ سائِلٌ مَنَويٌّ sperme m
2 ['saːʔil]
adj
جارٍ m/f liquide
◊
غازٌ سائِلٌ — gaz liquide
♦ مالٌ سائِلٌ argent liquide
Arapça - İngilizce sözlük Metni çevir
سائِل: مائِع، ضِدّ جامِد
liquid, fluid; flowing, running, streaming
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
I
سَائِلٌ
мн. سُؤَّالٌ
1. спрашивающий; سائلسألنى меня кто-то спросил. . . ; 2. нищий; попрошайка; * !سائلما بـ неважно!, не беда!; не за что!
II
سَائِلٌ
1. жидкий, текучий; гидравлический; سائل الغاز ال жидкий газ; 2. мн.
1) сок
2) жидкость; سوائل الوقود жидкое топливо
* * *
аи=
pl. = سوائل
1. прич.
2. жидкость