yafi - یافع
The entry is a dictionary list for the word yafi - یافع
یافع Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فِ ] (ع ص) کودک بالیده. (آنندراج).
جوان بلندبالا. (کنز اللغات). مردآسا شده.
(السامی فی الاسامی). کودک که هیئت مردان
گرفته باشد. (دهار). غلام یافع؛ کودک بالیده.
(منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مردآسا شده و
انثی یافعة. (السامی فی الاسامی). گوالیده.
بالیده. نزدیک ...
جوان بلندبالا. (کنز اللغات). مردآسا شده.
(السامی فی الاسامی). کودک که هیئت مردان
گرفته باشد. (دهار). غلام یافع؛ کودک بالیده.
(منتهی الارب) (ناظم الاطباء). مردآسا شده و
انثی یافعة. (السامی فی الاسامی). گوالیده.
بالیده. نزدیک ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فِ ] (اِخ) ناحیتی به جنوب عمان و
عمان مملکتی است واقع در جنوب بحر
فارس که آن را بحر عمان نیز گویند حد شرقی
آن که کوه راس الحدید باشد متصل به بحر
هند و حد جنوبی از طرف بحر ...
عمان مملکتی است واقع در جنوب بحر
فارس که آن را بحر عمان نیز گویند حد شرقی
آن که کوه راس الحدید باشد متصل به بحر
هند و حد جنوبی از طرف بحر ...