herv - هرو
The entry is a dictionary list for the word herv - هرو
هرو Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هَرْوْ ] (ص) مردم شجاع را گویند.
(برهان). سروری هزو (با زاء معجمه) ضبط
کرده است. (از حاشیهٔ برهان چ معین). رجوع
به هزو شود.
(برهان). سروری هزو (با زاء معجمه) ضبط
کرده است. (از حاشیهٔ برهان چ معین). رجوع
به هزو شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هَرْوْ ] (ع مص) به چوب دستی زدن
کسی را. (منتهی الارب). به عصا بزدن. (تاج
المصادر بیهقی). زدن به هراوة.
(اقرب الموارد). || فحش گفتن و بزدن.
|| نیک پختن گوشت. (تاج ...
کسی را. (منتهی الارب). به عصا بزدن. (تاج
المصادر بیهقی). زدن به هراوة.
(اقرب الموارد). || فحش گفتن و بزدن.
|| نیک پختن گوشت. (تاج ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ هَرْوْ ] (اِخ) ده کوچکی است از
دهستان گاوکان از بخش جبال بارز شهرستان
جیرفت که در ۱۱۲ هزارگزی جنوب خاوری
مسکون و ۸ هزارگزی شمال راه مالرو کروک
به سبزواران واقع است. (از فرهنگ
جغرافیایی ایران ج ۸).
دهستان گاوکان از بخش جبال بارز شهرستان
جیرفت که در ۱۱۲ هزارگزی جنوب خاوری
مسکون و ۸ هزارگزی شمال راه مالرو کروک
به سبزواران واقع است. (از فرهنگ
جغرافیایی ایران ج ۸).