Zebiri - زبیری
The entry is a dictionary list for the word Zebiri - زبیری
زبیری Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زُ بَ ] (ص نسبی) منسوب به زبیر
عوام، صحابی دلاور و عمه زادهٔ پیغمبر (ص)،
جمعی از راویان و دانشمندان که از فرزندان
اویند هر یک بدین نسبت مشهورند و جمع
آنان را زبیریان یا زبیریون گویند ...
عوام، صحابی دلاور و عمه زادهٔ پیغمبر (ص)،
جمعی از راویان و دانشمندان که از فرزندان
اویند هر یک بدین نسبت مشهورند و جمع
آنان را زبیریان یا زبیریون گویند ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زُ بَ ] (ص نسبی) طرفدار آل زبیر
عوام. پیرو عبداللََّه زبیر. طرفدار قیام عبداللََّه
زبیر. کسی که برای بنی زبیر عوام (در مقابل
بنی هاشم یا بنی امیه) تعصب ورزد: دخل
رجل من بنی مخزوم علی عبدالملک ...
عوام. پیرو عبداللََّه زبیر. طرفدار قیام عبداللََّه
زبیر. کسی که برای بنی زبیر عوام (در مقابل
بنی هاشم یا بنی امیه) تعصب ورزد: دخل
رجل من بنی مخزوم علی عبدالملک ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زُ بَ ] (اِخ) ابوابراهیم بن حمزةبن
محمدبن حمزةبن مصعب بن زبیربن عوام. از
راویانست. وی از ابراهیم بن سعد و
عبدالعزیزبن ابی حازم و دیگران روایت دارد
و محمدبن اسماعیل بخاری ازاو نقل روایت
کند. (از انساب سمعانی).
محمدبن حمزةبن مصعب بن زبیربن عوام. از
راویانست. وی از ابراهیم بن سعد و
عبدالعزیزبن ابی حازم و دیگران روایت دارد
و محمدبن اسماعیل بخاری ازاو نقل روایت
کند. (از انساب سمعانی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زُ بَ ] (اِخ) ابوبکربن حسن. از
نحویان است. وی تألیفی بنام «الابنیة فی
النحو» پرداخت و در ۲۷۹ هـ . ق. وفات یافت.
(از قاموس الاعلام ترکی).
نحویان است. وی تألیفی بنام «الابنیة فی
النحو» پرداخت و در ۲۷۹ هـ . ق. وفات یافت.
(از قاموس الاعلام ترکی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زُ بَ ] (اِخ) احمدبن عبداللََّه بن زبیر
بکار. از راویانست. رجوع به تنقیح المقال
مامقانی (قسمت القاب)، و رجال نجاشی، نقد
الرجال، و ریحانة الادب شود.
بکار. از راویانست. رجوع به تنقیح المقال
مامقانی (قسمت القاب)، و رجال نجاشی، نقد
الرجال، و ریحانة الادب شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زُ بَ ] (اِخ) احمدبن محمدبن
عطاءاللََّه بن عوض اسکندرانی، ملقب به
ناصرالدین. از افاضل اوائل قرن نهم هجری
است که در عربیت و حسن معاشرت و محامد
صفات زبانزد بوده است. در بدایت حال
قاضی بلدهٔ خود بود ...
عطاءاللََّه بن عوض اسکندرانی، ملقب به
ناصرالدین. از افاضل اوائل قرن نهم هجری
است که در عربیت و حسن معاشرت و محامد
صفات زبانزد بوده است. در بدایت حال
قاضی بلدهٔ خود بود ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زُ بَ ] (اِخ) بکاربن عبداللََّه بن
مصعب بن ثابت بن عبداللََّه بن زبیر. از طرف
هارون الرشید خلیفهٔ عباسی به ولایت مدینه
منصوب و مأمور گردید که آل ابی طالب را
مورد سخت گیری قرار دهد. بکار زبیری ...
مصعب بن ثابت بن عبداللََّه بن زبیر. از طرف
هارون الرشید خلیفهٔ عباسی به ولایت مدینه
منصوب و مأمور گردید که آل ابی طالب را
مورد سخت گیری قرار دهد. بکار زبیری ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زُ بَ ] (اِخ) حبیب بن زبیربن
مشکان هلالی، بصری الاصل و مقیم اصفهان
بود و بگفتهٔ ابن مردویه حبیب در اصفهان
اولاد و احفادی دارد که آنان را زبیریه گویند.
حبیب بن زبیر از شعبه و عمروبن فروخ ...
مشکان هلالی، بصری الاصل و مقیم اصفهان
بود و بگفتهٔ ابن مردویه حبیب در اصفهان
اولاد و احفادی دارد که آنان را زبیریه گویند.
حبیب بن زبیر از شعبه و عمروبن فروخ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زُ بَ ] (اِخ) حبیب بن هودة، از اولاد
زبیربن هلالی و منسوب بدوست. وی جد
یونس بن حبیب صاحب ابوداود طیالسی
است. شعبه از او روایت دارد. (از انساب
سمعانی).
زبیربن هلالی و منسوب بدوست. وی جد
یونس بن حبیب صاحب ابوداود طیالسی
است. شعبه از او روایت دارد. (از انساب
سمعانی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زُ بَ ] (اِخ) درهم بن مظاهر، فرزند
حبیب بن زبیربن مشکان و از زبیریان اصفهان
است. (از انساب سمعانی). رجوع به زبیر (...
بن مشکان) و زبیری (... محمودبن احمد) و
زبیری (... حبیب بن زبیر) شود.
حبیب بن زبیربن مشکان و از زبیریان اصفهان
است. (از انساب سمعانی). رجوع به زبیر (...
بن مشکان) و زبیری (... محمودبن احمد) و
زبیری (... حبیب بن زبیر) شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زُ بَ ] (اِخ) زبیربن احمدبن
سلیمان بن عبداللََّه عاصم بن منذربن زبیر
عوام اسدی. از فقهاء شافعی مذهب و دارای
تألیفاتی است در فقه، از آن جمله است: کتاب
الکافی و جز آن. وی به بغداد رفت ...
سلیمان بن عبداللََّه عاصم بن منذربن زبیر
عوام اسدی. از فقهاء شافعی مذهب و دارای
تألیفاتی است در فقه، از آن جمله است: کتاب
الکافی و جز آن. وی به بغداد رفت ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زُ بَ ] (اِخ) زبیربن حبیب بن ثابت.
رجوع به زبیر (... بن حبیب) شود.
رجوع به زبیر (... بن حبیب) شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زُ بَ ] (اِخ) زبیربن عمربن درهم.
رجوع به زبیر (.... بن عمر) شود.
رجوع به زبیر (.... بن عمر) شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زُ بَ ] (اِخ) عبدالرحمن، پدر
عبداللََّه. از راویانست. رجوع به ریحانة الادب
شود.
عبداللََّه. از راویانست. رجوع به ریحانة الادب
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زُ بَ ] (اِخ) عبدالصمد احمدبن
حسین... عبداللََّه بن زبیر، مکنی به ابوذر.
منسوب است به جد خود زبیربن عوام و از
قراء مدینه میباشد. از ابوبکر محمدبن
اسحاق بن خزیمه و ابوالعباس محمد
اسحاق بن سریع و ابوعبداللََّه محمدبن مسیب ...
حسین... عبداللََّه بن زبیر، مکنی به ابوذر.
منسوب است به جد خود زبیربن عوام و از
قراء مدینه میباشد. از ابوبکر محمدبن
اسحاق بن خزیمه و ابوالعباس محمد
اسحاق بن سریع و ابوعبداللََّه محمدبن مسیب ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زُ بَ ] (اِخ) عبداللََّه بن داود. از فقیهان
زبیر (شهری نزدیک بصره) بود و چندی در
احساء اقامت گزید. او راست «الصواعق و
الرعود فی الرد علی ابن سعود» در مجلدی
بزرگ. (از اعلام زرکلی چ ۲ ج ۴ ...
زبیر (شهری نزدیک بصره) بود و چندی در
احساء اقامت گزید. او راست «الصواعق و
الرعود فی الرد علی ابن سعود» در مجلدی
بزرگ. (از اعلام زرکلی چ ۲ ج ۴ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زُ بَ ] (اِخ) عبداللََّه بن عبدالرحمان.
از راویانست. رجوع به ریحانة الادب، تنقیح
المقال مامقانی (قسمت القاب)، رجال نجاشی
و نقد الرجال شود.
از راویانست. رجوع به ریحانة الادب، تنقیح
المقال مامقانی (قسمت القاب)، رجال نجاشی
و نقد الرجال شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زُ بَ ] (اِخ) عبداللََّه بن مصعب. از
راویانست. رجوع به تنقیح المقال مامقانی
(قسمت القاب)، رجال نجاشی و نقد الرجال و
ریحانة الادب شود.
راویانست. رجوع به تنقیح المقال مامقانی
(قسمت القاب)، رجال نجاشی و نقد الرجال و
ریحانة الادب شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زُ بَ ] (اِخ) عبداللََّه بن هارون. از
روایانست. رجوع به ریحانة الادب، تنقیح
المقال مامقانی (قسمت القاب)، رجال نجاشی
و نقد الرجال تفرشی شود.
روایانست. رجوع به ریحانة الادب، تنقیح
المقال مامقانی (قسمت القاب)، رجال نجاشی
و نقد الرجال تفرشی شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زُ بَ ] (اِخ) عثمان بن محمدبن
خالدبن زبیربن عوام. از دلاوران و گردنکشان
خاندان زبیر عوام است. در مدینه با همدستی
محمدبن عبداللََّه بن حسن، بر منصور عباسی
خروج کرد و پس از کشته شدن محمد به ...
خالدبن زبیربن عوام. از دلاوران و گردنکشان
خاندان زبیر عوام است. در مدینه با همدستی
محمدبن عبداللََّه بن حسن، بر منصور عباسی
خروج کرد و پس از کشته شدن محمد به ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زُ بَ ] (اِخ) عیسی بن احمدبن
عیسی بن محمد براوی ازهری. از فقیهان
فاضل و شافعی مذهب مصر است. در جامع
ازهر تحصیل دانش کرد و در قاهره به سال
۱۱۸۲ هـ . ق. وفات یافت. از ...
عیسی بن محمد براوی ازهری. از فقیهان
فاضل و شافعی مذهب مصر است. در جامع
ازهر تحصیل دانش کرد و در قاهره به سال
۱۱۸۲ هـ . ق. وفات یافت. از ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زُ بَ ] (اِخ) محمدبن صالح بن
ابراهیم، مکنی به ابوعبداللََّه و ملقب به
جمال الدین. از فقیهان فاضل شافعی است
(۱۱۸۸ -۱۲۴۰ هـ . ق.). او راست: «فیض
الملک العلام» و «الفتاوی» که هر ...
ابراهیم، مکنی به ابوعبداللََّه و ملقب به
جمال الدین. از فقیهان فاضل شافعی است
(۱۱۸۸ -۱۲۴۰ هـ . ق.). او راست: «فیض
الملک العلام» و «الفتاوی» که هر ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زُ بَ ] (اِخ) محمدبن عبیداللََّه بن
زبیربن عمربن درهم اسدی، مکنی به
ابواحمد. از راویانست و از مالک بن مغول
روایت دارد. ابوخیثمه و قواریری از او نقل
حدیث کنند. (از تاج العروس). سمعانی آرد:
ابواحمد محمدبن عبداللََّه ...
زبیربن عمربن درهم اسدی، مکنی به
ابواحمد. از راویانست و از مالک بن مغول
روایت دارد. ابوخیثمه و قواریری از او نقل
حدیث کنند. (از تاج العروس). سمعانی آرد:
ابواحمد محمدبن عبداللََّه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زُ بَ ] (اِخ) محمدبن عمروبن
عبداللََّه بن زبیر از. راویانست. مامقانی آرد:
محمدبن عمرو منسوب به زبیر است اما این
دلیل آن نیست که وی ملقب به زبیری است
هرچند در برخی کتب بدین عنوان ملقب
گردیده است. ...
عبداللََّه بن زبیر از. راویانست. مامقانی آرد:
محمدبن عمرو منسوب به زبیر است اما این
دلیل آن نیست که وی ملقب به زبیری است
هرچند در برخی کتب بدین عنوان ملقب
گردیده است. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زُ بَ ] (اِخ) محمودبن احمدبن فرج
اصفهانی، از اولاد زبیربن مشکان (پدر
زبیریان اصفهان) است. وی از اسماعیل بن
عمرو بجلی و محمدبن منذر بغدادی و
یحیی بن حکیم و دیگران نقل حدیث کند. در
حدیث ثقه و مأمون است. ...
اصفهانی، از اولاد زبیربن مشکان (پدر
زبیریان اصفهان) است. وی از اسماعیل بن
عمرو بجلی و محمدبن منذر بغدادی و
یحیی بن حکیم و دیگران نقل حدیث کند. در
حدیث ثقه و مأمون است. ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زُ بَ ] (اِخ) مصعب بن زبیربن بکار،
مکنی به ابوعبداللََّه. از اهل علم است و
برادرزادهٔ زبیربن بکار. (از انساب سمعانی).
مکنی به ابوعبداللََّه. از اهل علم است و
برادرزادهٔ زبیربن بکار. (از انساب سمعانی).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زُ بَ ] (اِخ) مصعب بن عبداللََّه بن
مصعب بن ثابت بن عبداللََّه بن زبیربن عوام،
مکنی به ابوعبداللََّه. از علماء علم نسب و ایام و
حوادث مردم و از راویان حدیث بود. از
مالک بن انس، عبدالعزیز دراوردی،
ضحاک بن عثمان ...
مصعب بن ثابت بن عبداللََّه بن زبیربن عوام،
مکنی به ابوعبداللََّه. از علماء علم نسب و ایام و
حوادث مردم و از راویان حدیث بود. از
مالک بن انس، عبدالعزیز دراوردی،
ضحاک بن عثمان ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زُ بَ ] (اِخ) یونس بن حبیب، نوهٔ
حبیب بن هودهٔ زبیری و صاحب ابوداود
طیالسی است. (از انساب سمعانی). رجوع به
زبیری (... حبیب بن هوده) شود.
حبیب بن هودهٔ زبیری و صاحب ابوداود
طیالسی است. (از انساب سمعانی). رجوع به
زبیری (... حبیب بن هوده) شود.