Zebîb - زبیب
The entry is a dictionary list for the word Zebîb - زبیب
زبیب Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زَ ] (ع مص) اجتماع آب دهان در دو
کنج دهن. (از لسان العرب). || بسیاری
موی. مصدر زَبّ. مصدر دیگرش زَبَب است.
(متن اللغة). رجوع به ازب و زبب و زببه و
زباء شود.
کنج دهن. (از لسان العرب). || بسیاری
موی. مصدر زَبّ. مصدر دیگرش زَبَب است.
(متن اللغة). رجوع به ازب و زبب و زببه و
زباء شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زُ بَ ] (ع ص مصغر) مصغر اَزَبّ،
بمعنی آنکه موی صورت و گوشهایش انبوه
باشد. (از اقرب الموارد). مصغر مرخم ازبّ
است در این بیت که شاعر گوید:
فآلیت لااشری زبیباً بغیره
لکل اناس فی بعیرهم خبر.(محیط المحیط).
|| ...
بمعنی آنکه موی صورت و گوشهایش انبوه
باشد. (از اقرب الموارد). مصغر مرخم ازبّ
است در این بیت که شاعر گوید:
فآلیت لااشری زبیباً بغیره
لکل اناس فی بعیرهم خبر.(محیط المحیط).
|| ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زَ ] (اِخ) (دیر...) دیری است در
نواحی خناصره روبروی دیر اسحاق. (از تاج
العروس از تاریخ ابن العدیم).
نواحی خناصره روبروی دیر اسحاق. (از تاج
العروس از تاریخ ابن العدیم).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زُ بَ ] (اِخ) پدر عبداللََّه بن زبیب
جندی تابعی. (منتهی الارب). پدر عبداللََّه بن
زبیب تابعی است از قریهٔ جند یمن. (از تاج
العروس).
جندی تابعی. (منتهی الارب). پدر عبداللََّه بن
زبیب تابعی است از قریهٔ جند یمن. (از تاج
العروس).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زُ بَ ] (اِخ) ابوصالح العمی. او از
شهربن حوشب روایت دارد. (از الجرح و
التعدیل تألیف ابوحاتم رازی چ حیدرآباد ج
۳ ص ۶۲۱).
شهربن حوشب روایت دارد. (از الجرح و
التعدیل تألیف ابوحاتم رازی چ حیدرآباد ج
۳ ص ۶۲۱).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ زُ بَ ] (اِخ) ابن ثعلبة یا زنیب (به
نون). صحابیی است عنبری. (منتهی الارب).
زبیب بن ثعلبةبن عمرو، صحابیی عنبری
است از بنی تمیم و دارای وفادت است. او
بهنگام وفود در راه مکه منزل میکرد و
فرزندان او «عبداللََّه» ...
نون). صحابیی است عنبری. (منتهی الارب).
زبیب بن ثعلبةبن عمرو، صحابیی عنبری
است از بنی تمیم و دارای وفادت است. او
بهنگام وفود در راه مکه منزل میکرد و
فرزندان او «عبداللََّه» ...