Ross - روس
The entry is a dictionary list for the word Ross - روس
روس Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
روس: رَاسَ رَوْساً: تَبَخْتَر، والياء أَعلى. وراسَ السَّيْلُ الغُثاءَ: جمعه وحَمَلَه. ورَوائِس الأَودية: أَعاليها، من ذلك. والرَّوائِسُ: المتقدِّمة من السحاب. والرَّوْسُ: العيب؛ عن كراع. والرَّوْسُ: كَثْرَةُ الأَكل. وراسَ يَرُوسُ رَوْساً إِذا أَكل وجَوَّد. التهذيب: الرَّوْسُ الأَكل الكثير. ورَواسُ: قبيلة سميت بذلك؛ ورَوْسُ بن عادِيَة بنت قَزَعَةَ الزُّبَيْرية تقول فيه عادِيَةُ أُمُّه: أَشْبَهَ رَوْسٌ نَفَراً كِراما، كانوا الذُّرَى والأَنْفَ والسَّناما، كانوا لمن خالَطَهُمْ إِداما وبنو رُواسٍ: بَطْنٌ. وأَبو دؤَادٍ الرُواسِيُّ اسمه يزيد بن معاوية بن عمرو بن قيس بن عبيد بن رُواس ابنِ كلابِ بن ربيعة بن عامر بن صَعْصَعَةَ، وكان أَبو عمر الزاهد يقول في الرّواسِي أَحد القراء والمحدثين: إِنه الرَّواسِي، بفتح الراء وبالواو من غير همز، منسوب إِلى رَواس قبيلة من سليم، وكان ينكر أَن يقال الرُّؤَاسي، بالهمز، كما يقوله المحدِّثون وغيرهم.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) مخفف روپاس پهلوی. (حاشیهٔ
برهان قاطع چ معین). روباه. (برهان قاطع)
(ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). رجوع
به روباه شود.
برهان قاطع چ معین). روباه. (برهان قاطع)
(ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). رجوع
به روباه شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ ] (ع اِ) انه لروس سوء؛ یعنی بد مرد
است. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).
|| عیبی که در کراع (پایچهٔ گاو و گوسفند)
باشد. (از اقرب الموارد). عیب. (از المنجد).
|| در شاهنامه ...
است. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد).
|| عیبی که در کراع (پایچهٔ گاو و گوسفند)
باشد. (از اقرب الموارد). عیب. (از المنجد).
|| در شاهنامه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ ] (ع مص) بسیار خوردن. (از
اقرب الموارد) (از منتهی الارب).
|| خرامیدن. (از منتهی الارب) (از اقرب
الموارد) (برهان قاطع). رفتار بطور خرامان.
(ناظم الاطباء). || گذر. (ناظم الاطباء).
گذشتن. (برهان قاطع). سبقت ...
اقرب الموارد) (از منتهی الارب).
|| خرامیدن. (از منتهی الارب) (از اقرب
الموارد) (برهان قاطع). رفتار بطور خرامان.
(ناظم الاطباء). || گذر. (ناظم الاطباء).
گذشتن. (برهان قاطع). سبقت ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ع مص) لغتی در رأس. جدا کردن و
بریدن. (از دزی ج ۱ ص ۵۶۹). || جدا
کردن دانهٔ ارزن یا دانهٔ گیاهان دیگر. (از دزی
ج ۱ ص ۵۶۹).
بریدن. (از دزی ج ۱ ص ۵۶۹). || جدا
کردن دانهٔ ارزن یا دانهٔ گیاهان دیگر. (از دزی
ج ۱ ص ۵۶۹).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رُوْ وَ ] (ع ص) اسبی که سر اسبهای
دیگر را چون با هم روند بگزد و یا بسر زند
آنها را در وقت تقدم و پیشی خود. (ناظم
الاطباء).
دیگر را چون با هم روند بگزد و یا بسر زند
آنها را در وقت تقدم و پیشی خود. (ناظم
الاطباء).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(ص) هر فرد از قوم روس. روسی.
(فرهنگ فارسی معین). رجوع به روسی
شود.
(فرهنگ فارسی معین). رجوع به روسی
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) از پسران یافث بن نوح بود. (از
تاریخ گزیده چ لیدن ص ۲۸). و رجوع به
یافث شود.
تاریخ گزیده چ لیدن ص ۲۸). و رجوع به
یافث شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) در استی اوریسگ ، در گیلکی
اورس ، نام قوم ساکن روسیه. بخش اعظم
ملت روسیه از لحاظ نژاد به دو دستهٔ بزرگ
تقسیم می شوند: خانوادهٔ هندواروپایی و
خانوادهٔ اورال وآلتایی . (حاشیهٔ برهان قاطع
چ معین). گروهی ...
اورس ، نام قوم ساکن روسیه. بخش اعظم
ملت روسیه از لحاظ نژاد به دو دستهٔ بزرگ
تقسیم می شوند: خانوادهٔ هندواروپایی و
خانوادهٔ اورال وآلتایی . (حاشیهٔ برهان قاطع
چ معین). گروهی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِخ) نام ملکی وسیع در اقلیم ششم و
هفتم. (غیاث اللغات). ناحیتی است که مشرق
وی کوه بجناک است و جنوب وی رود روتا
است و مغرب وی صقلاب است و شمال وی
ویرانی شمال است و این ناحیتی بزرگ است ...
هفتم. (غیاث اللغات). ناحیتی است که مشرق
وی کوه بجناک است و جنوب وی رود روتا
است و مغرب وی صقلاب است و شمال وی
ویرانی شمال است و این ناحیتی بزرگ است ...
Ross - روس other entries
Next Words