maud - معود
The entry is a dictionary list for the word maud - معود
معود Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Türkçe sözlük
alışık
Arapça - Türkçe sözlük
مُعَوَّدٌ
alışık
Anlamı: herhangi bir duruma alışmış olan
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مَ عْ ] (ع ص) بیمار عیادت کرده
بالنقص و التمام . (آنندراج). بیمار عیادت
کرده شده. معوود. (از ناظم الاطباء) (از اقرب
الموارد).
بالنقص و التمام . (آنندراج). بیمار عیادت
کرده شده. معوود. (از ناظم الاطباء) (از اقرب
الموارد).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ عَ وْ وَ ] (ع ص) عادت کنانیده شده به
چیزی. (آنندراج). عادت داده شده. معتاد.
(یادداشت به خط مرحوم دهخدا): و
محمدبن طغرل فرمان یافت هم اندر این ماه از
علتی صعب که او را معود بود ...
چیزی. (آنندراج). عادت داده شده. معتاد.
(یادداشت به خط مرحوم دهخدا): و
محمدبن طغرل فرمان یافت هم اندر این ماه از
علتی صعب که او را معود بود ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ عْ ] (ع مص) بردن چیزی را. (از
منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب
الموارد). || تباه شدن معدهٔ کسی و گوارد
نکردن طعام را. (از منتهی الارب) (از ناظم
الاطباء). و رجوع به ...
منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب
الموارد). || تباه شدن معدهٔ کسی و گوارد
نکردن طعام را. (از منتهی الارب) (از ناظم
الاطباء). و رجوع به ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ مُ عَ وْ وِ ] (ع ص) آنکه می آموزد و
تعلیم می دهد سگ را برای شکار. (ناظم
الاطباء) (از فرهنگ جانسون).
تعلیم می دهد سگ را برای شکار. (ناظم
الاطباء) (از فرهنگ جانسون).