lerz - لرز
The entry is a dictionary list for the word lerz - لرز
لرز Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ لَ ] (اِمص) لرزیدن. رَعشه. لخشه.
رِعدَه. ارتعاد. ارتعاش. ارتعاج. لزره. لرزش.
رَجفه. اهتزاز. یازه. (برهان). تزلزل. تضعضع.
فسره. قشعریره. فراخة:
خود پیشت آفتاب چو من هست سایلی
کش لرز شرم وقت تقاضا برافکند.خاقانی.
گر بزه ماندی کمان بهرام را
لرز تیر از ...
رِعدَه. ارتعاد. ارتعاش. ارتعاج. لزره. لرزش.
رَجفه. اهتزاز. یازه. (برهان). تزلزل. تضعضع.
فسره. قشعریره. فراخة:
خود پیشت آفتاب چو من هست سایلی
کش لرز شرم وقت تقاضا برافکند.خاقانی.
گر بزه ماندی کمان بهرام را
لرز تیر از ...
Next Words