rafi - رافع
The entry is a dictionary list for the word rafi - رافع
رافع Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
I
معجم اللغة العربية المعاصرة
رافعَ/ رافعَ عن يرافع، مُرافعةً، فهو مُرافِع، والمفعول مُرافَع
• رافعَ فلانًا: داورَه "رافعه وخافضه: داوره كلَّ مداورة".
• رافعَ فلانًا إلى الحاكم وغيرِه: قدَّم الأمرَ إليه وشكاه ليحاكمه "رافعه إلى القاضي".
• رافعَ المحامي عن المتَّهم: ترافع عنه، دافع عنه بالحُجَّة وتحدَّث بما فيه مصلحتُه.
II
معجم اللغة العربية المعاصرة
رافِع [مفرد]: اسم فاعل من رفَعَ.
• الرَّافع: اسمٌ من أسماء الله الحُسنى، ومعناه: الذي يرفع أولياءَه فينصرهم على الأعداء، ويرفع الحقّ، والذي رفع السّموات بغير عَمَد، ورفع الطّيور في الهواء.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فِ ] (ع ص) بردارنده. (منتهی
الارب) (آنندراج) (غیاث اللغات) (فرهنگ
نظام) (دهار) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء).
بلندکننده. (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء)
فرازنده. (یادداشت مؤلف). || بردارنده و
رسانندهٔ حدیث از آن حضرت (ص). (منتهی
الارب) ...
الارب) (آنندراج) (غیاث اللغات) (فرهنگ
نظام) (دهار) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء).
بلندکننده. (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء)
فرازنده. (یادداشت مؤلف). || بردارنده و
رسانندهٔ حدیث از آن حضرت (ص). (منتهی
الارب) ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فِ ] (اِخ) آزادشدهٔ حضرت عائشه
رض که راوی حدیث شریف: «عادی اللََّه من
عادی علیاً» میباشد. و رجوع به الاصابة ج ۲
قسم اول و قاموس الاعلام ترکی شود.
رض که راوی حدیث شریف: «عادی اللََّه من
عادی علیاً» میباشد. و رجوع به الاصابة ج ۲
قسم اول و قاموس الاعلام ترکی شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فِ ] (اِخ) غلام بدیل بن ورقاء. از
صحابهٔ رسول (ص) بوده است. (از تاج
العروس).
صحابهٔ رسول (ص) بوده است. (از تاج
العروس).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فِ ] (اِخ) غلام سعد... که ابونعیم
بسلسلهٔ اسناد این حدیث نبوی: «الجار احق
بسقبه» را از قول او روایت کرده است. (از
الاصابة ج ۲ قسم اول).
بسلسلهٔ اسناد این حدیث نبوی: «الجار احق
بسقبه» را از قول او روایت کرده است. (از
الاصابة ج ۲ قسم اول).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فِ ] (اِخ) غلام غزیةبن عمرو... که
بقول ابوعمرو در غزوهٔ احد شهید شده است.
(از الاصابة ج ۲ قسم اول).
بقول ابوعمرو در غزوهٔ احد شهید شده است.
(از الاصابة ج ۲ قسم اول).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فِ ] (اِخ) ابن ابی رافع. رجوع به رافع
طایی سنبسی عمروبن جابر... در همین
لغت نامه شود.
طایی سنبسی عمروبن جابر... در همین
لغت نامه شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فِ ] (اِخ) ابن ابی رافع. غلام حضرت
رسول که باوردی او را در عداد صحابه آورده
ولی دلیلی یاد نکرده است. بلکه ذکر این
مطلب را از روایت او که از علی بن ابیطالب
نقل کرده گرفته ...
رسول که باوردی او را در عداد صحابه آورده
ولی دلیلی یاد نکرده است. بلکه ذکر این
مطلب را از روایت او که از علی بن ابیطالب
نقل کرده گرفته ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فِ ] (اِخ) ابن ثابت... که به مصر رفته
است. ابن مندة میان او و رویفع بن ثابت فرق
گذاشته ولی بنوشتهٔ ابونعیم هر دو یک تن
بوده اند. (از الاصابة ج ۲ قسم چهارم). و
رجوع به رافع ...
است. ابن مندة میان او و رویفع بن ثابت فرق
گذاشته ولی بنوشتهٔ ابونعیم هر دو یک تن
بوده اند. (از الاصابة ج ۲ قسم چهارم). و
رجوع به رافع ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فِ ] (اِخ) ابن حبیر مطعم. که دینوری
داستانی را که بین او و علاءبن عبدالرحمان
خرمی گذشته است نقل میکند. رجوع به
عیون الاخبار ج ۱ ص ۲۷۰ شود.
داستانی را که بین او و علاءبن عبدالرحمان
خرمی گذشته است نقل میکند. رجوع به
عیون الاخبار ج ۱ ص ۲۷۰ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فِ ] (اِخ) ابن حارث که در غزوهٔ بدر،
احد، خندق و دیگر غزوات با پیغمبر (ص)
بود و بسال ۲۳ و در زمان خلافت عثمان
درگذشت. رجوع به تاریخ گزیده ص ۲۲۵ و
الاصابة ج ۲ قسم اول و ...
احد، خندق و دیگر غزوات با پیغمبر (ص)
بود و بسال ۲۳ و در زمان خلافت عثمان
درگذشت. رجوع به تاریخ گزیده ص ۲۲۵ و
الاصابة ج ۲ قسم اول و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فِ ] (اِخ) ابن حُرَیملة. از منافقان بود
که در شمار سعدبن حنیف و زیدبن لصیت و
مالک بن ابی قوقل با حضرت پیغمبر مخالفت
میکرد. (از امتاع الاسماع ج ۱ ص ۴۹۷).
که در شمار سعدبن حنیف و زیدبن لصیت و
مالک بن ابی قوقل با حضرت پیغمبر مخالفت
میکرد. (از امتاع الاسماع ج ۱ ص ۴۹۷).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فِ ] (اِخ) ابن حسین. مکنی به
ابومغیرة از تابعان بود. رجوع به ابومغیرة رافع
شود.
ابومغیرة از تابعان بود. رجوع به ابومغیرة رافع
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فِ ] (اِخ) ابن خداش... که پس از
شنیدن خبر مهاجرت حضرت رسول بسوی
مدینه بدان شهر رفت و اسلام آورد. (از
الاصابة ج ۲ قسم اول).
شنیدن خبر مهاجرت حضرت رسول بسوی
مدینه بدان شهر رفت و اسلام آورد. (از
الاصابة ج ۲ قسم اول).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فِ ] (اِخ) ابن رفاعةبن رافع عجلان.
وی تابعی بود، ولی برخی او را همان ابن
رفاعهٔ انصاری دانسته و احادیث نبوی را بوی
نسبت داده اند. رجوع به الاصابة ج ۲ قسم اول
شود.
وی تابعی بود، ولی برخی او را همان ابن
رفاعهٔ انصاری دانسته و احادیث نبوی را بوی
نسبت داده اند. رجوع به الاصابة ج ۲ قسم اول
شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فِ ] (اِخ) ابن سالم، وی را ابن سلمان
فزاری نیز می خواندند؛ رافع عهد جاهلّیت را
درک کرده و بنوشتهٔ بخاری و ابن ابی حاتم از
عمر روایاتی شنیده و محمدبن ابراهیم التیمی
از او روایت کرده است. (از ...
فزاری نیز می خواندند؛ رافع عهد جاهلّیت را
درک کرده و بنوشتهٔ بخاری و ابن ابی حاتم از
عمر روایاتی شنیده و محمدبن ابراهیم التیمی
از او روایت کرده است. (از ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فِ ] (اِخ) ابن ظهیر. برادر اسیدبن
ظهیر بود، و ابن حجر در الاصابة حدیثی به
این عبارت: «انه نهی عن کراء الارض» از
حضرت رسول بوسیلهٔ او نقل کرده است.
رجوع به الاصابة ج ۲ قسم اول شود.
ظهیر بود، و ابن حجر در الاصابة حدیثی به
این عبارت: «انه نهی عن کراء الارض» از
حضرت رسول بوسیلهٔ او نقل کرده است.
رجوع به الاصابة ج ۲ قسم اول شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فِ ] (اِخ) ابن عنتره؛ از صحابهٔ
حضرت رسول بوده است. (از تاج العروس).
حضرت رسول بوده است. (از تاج العروس).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فِ ] (اِخ) ابن کمیت. از صحابهٔ
حضرت رسول بود و حضرت در سال نهم
هجرت او را بجهت اخد زکوة مأمور جهینه و
عمروبن عاص را مأمور فزاره... فرمودند. (از
حبیب السیر چ سنگی تهران ج ۱ ص ۱۳۷).
حضرت رسول بود و حضرت در سال نهم
هجرت او را بجهت اخد زکوة مأمور جهینه و
عمروبن عاص را مأمور فزاره... فرمودند. (از
حبیب السیر چ سنگی تهران ج ۱ ص ۱۳۷).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فِ ] (اِخ) ابن لیث بن نصربن سیار.
مردی انقلابی و از خاندانی بزرگ بود و در
عهد هارون الرشید عباسی در سمرقند نیابت
حکومت داشت. و بعلتی عزل و حبس گردید
ولی از زندان گریخت و حاکم سمرقند را
کشت و ...
مردی انقلابی و از خاندانی بزرگ بود و در
عهد هارون الرشید عباسی در سمرقند نیابت
حکومت داشت. و بعلتی عزل و حبس گردید
ولی از زندان گریخت و حاکم سمرقند را
کشت و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فِ ] (اِخ) ابن مقن؛ ابن اثیر در کامل
گوید که در سال ۳۹۷ هـ . ق. وقتی که بدربن
حسنویه، حلوان و قرمیسین (کرمانشاه) را از
دست ابوالفتح بن عناز گرفت او به رافع بن مقن
پناه آورد ...
گوید که در سال ۳۹۷ هـ . ق. وقتی که بدربن
حسنویه، حلوان و قرمیسین (کرمانشاه) را از
دست ابوالفتح بن عناز گرفت او به رافع بن مقن
پناه آورد ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فِ ] (اِخ) ابن نصر فقیه ملقب به
حمال. رجوع به حمال رافع... در همین
لغت نامه شود.
حمال. رجوع به حمال رافع... در همین
لغت نامه شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فِ ] (اِخ) ابن نعمان بن زیدبن لبیدبن
خداش بن عامربن غنم بن عدی بن نجار از
صحابه بود و بگفتهٔ عدوی در غزوهٔ احد شهید
شد. (از الاصابة ج ۲ قسم اول).
خداش بن عامربن غنم بن عدی بن نجار از
صحابه بود و بگفتهٔ عدوی در غزوهٔ احد شهید
شد. (از الاصابة ج ۲ قسم اول).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فِ ] (اِخ) ابوالبهی رافع. غلام سعیدبن
عاصک بود و از طرف وی بحضرت رسول
هدیه شد و بیدرنگ آزاد گردید. ابن حجر در
الاصابة ج ۲ قسم اول بسلسلهٔ اسناد از او
روایتی چنین نقل کند: از رسول خدا ...
عاصک بود و از طرف وی بحضرت رسول
هدیه شد و بیدرنگ آزاد گردید. ابن حجر در
الاصابة ج ۲ قسم اول بسلسلهٔ اسناد از او
روایتی چنین نقل کند: از رسول خدا ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فِ ] (اِخ) ابوالجعد رافع. پدر سالم و
برادرانش میباشد که ازصحابهٔ حضرت رسول
خدا (ص) بودند. رجوع به رافع اشجعی در
این لغت نامه و ابوالجعد در الاصابة ج ۷ قسم
اول و قاموس الاعلام ترکی ج ۳ ...
برادرانش میباشد که ازصحابهٔ حضرت رسول
خدا (ص) بودند. رجوع به رافع اشجعی در
این لغت نامه و ابوالجعد در الاصابة ج ۷ قسم
اول و قاموس الاعلام ترکی ج ۳ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فِ ] (اِخ) ابومحمد محدث بود و از
فضل بن موسی روایت کرد. رجوع به
ابومحمد رافع شود.
فضل بن موسی روایت کرد. رجوع به
ابومحمد رافع شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فِ ] (اِخ) اشجعی... گفته میشود که
همان ابوالجعد پدر سالم میباشد. (از الاصابة
ج ۲ قسم سوم). رجوع به رافع (ابوالجعد) در
این لغتنامه و ابوالجعد در الاصابة ج ۷ قسم
اول شود.
همان ابوالجعد پدر سالم میباشد. (از الاصابة
ج ۲ قسم سوم). رجوع به رافع (ابوالجعد) در
این لغتنامه و ابوالجعد در الاصابة ج ۷ قسم
اول شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فِ ] (اِخ) اشجعی، ابن اشیم اشجعی
مکنی به ابوهند پدر نعیم بن ابی هند... و گویند
اسمش نعمان بود. (از الاصابة ج ۲ قسم اول).
رجوع به ابوهند اشجعی و ابوهند نعمان بن
اشیم شود.
مکنی به ابوهند پدر نعیم بن ابی هند... و گویند
اسمش نعمان بود. (از الاصابة ج ۲ قسم اول).
رجوع به ابوهند اشجعی و ابوهند نعمان بن
اشیم شود.