kaly - قلی
The entry is a dictionary list for the word kaly - قلی
قلی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قَ لْ یْ ] (ع مص) بریان کردن گوشت.
|| بر سر زدن. (منتهی الارب) (اقرب
الموارد).
|| بر سر زدن. (منتهی الارب) (اقرب
الموارد).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قَ لا ] (ع اِ) قلیا. قِلْیْ. قلی الصباغین.
شب العصفر. (مخزن الادویه). و در اصفهان
گهلا و در خراسان شخار و در گیلان و شیراز
قلیا و به هندی سجی و ساجی و در کابل
اشغار نامند. و ...
شب العصفر. (مخزن الادویه). و در اصفهان
گهلا و در خراسان شخار و در گیلان و شیراز
قلیا و به هندی سجی و ساجی و در کابل
اشغار نامند. و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قِ لْ یْ ] (ع اِ) آنچه از حمض و نخود
سوخته سازند. (منتهی الارب) (اقرب
الموارد) و به آن قلیا و قیلیاء نیز گویند. (اقرب
بنقل از اساس). || آب اشنان. (منتهی
الارب). رجوع ...
سوخته سازند. (منتهی الارب) (اقرب
الموارد) و به آن قلیا و قیلیاء نیز گویند. (اقرب
بنقل از اساس). || آب اشنان. (منتهی
الارب). رجوع ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قِ لا ] (ع اِ) قُلَة است و آن دو چوب
است که کودکان با آنها بازی کنند. (منتهی
الارب). رجوع به قُلَة شود. || قِلْیْ. رجوع
به قِلْیْ شود.
است که کودکان با آنها بازی کنند. (منتهی
الارب). رجوع به قُلَة شود. || قِلْیْ. رجوع
به قِلْیْ شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قِ لا ] (ع مص) دشمن داشتن است.
(منتهی الارب) (اقرب الموارد): قَلاهُ قلی؛
ابغضه. (اقرب الموارد). || (اِمص) دشمنی.
(منتهی الارب).
(منتهی الارب) (اقرب الموارد): قَلاهُ قلی؛
ابغضه. (اقرب الموارد). || (اِمص) دشمنی.
(منتهی الارب).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قُ لا ] (ع اِ) سر کوه. || تارک مرد.
(منتهی الارب) (اقرب الموارد). مفرد آن قُلَة
است. (اقرب الموارد).
(منتهی الارب) (اقرب الموارد). مفرد آن قُلَة
است. (اقرب الموارد).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قُ لْ لا ] (ع ص) دختر پست قامت.
(اقرب الموارد) (منتهی الارب) .دختر پست
و کوتاه بالا. (ناظم الاطباء).
(اقرب الموارد) (منتهی الارب) .دختر پست
و کوتاه بالا. (ناظم الاطباء).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قُ ] (ترکی، اِ) ترکیبی است از قل به
معنی غلام +«ی» علامت اضافه: محمد قلی،
عباسقلی، حسنقلی.
معنی غلام +«ی» علامت اضافه: محمد قلی،
عباسقلی، حسنقلی.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قُ ] (اِخ) تیره ای از طایفهٔ محمود صالح
ایل چهار دانگ بختیاری. (جغرافیای سیاسی
کیهان).
ایل چهار دانگ بختیاری. (جغرافیای سیاسی
کیهان).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ قِ لْ لی ] (اِخ) دهی است از دهستان
شیخواست بخش اسفراین شهرستان بجنورد ،
واقع در ۸۵هزارگزی شمال باختری اسفراین
و ۱۵هزارگزی شمال مالرو جان آباد به
جاجرم، موقع جغرافیایی آن دامنه و هوای آن
سردسیری است. ۷۸۹ ...
شیخواست بخش اسفراین شهرستان بجنورد ،
واقع در ۸۵هزارگزی شمال باختری اسفراین
و ۱۵هزارگزی شمال مالرو جان آباد به
جاجرم، موقع جغرافیایی آن دامنه و هوای آن
سردسیری است. ۷۸۹ ...