Ferîs - فریس
The entry is a dictionary list for the word Ferîs - فریس
فریس Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فَ ] (اِ) فریز که گیاه خوشبو باشد.
(برهان). فریز، فریژ. رجوع به این مرادف ها
شود. || گوشت قدید. (برهان). فریز.
فریش. رجوع به فریز و فریش شود.
(برهان). فریز، فریژ. رجوع به این مرادف ها
شود. || گوشت قدید. (برهان). فریز.
فریش. رجوع به فریز و فریش شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ فَ ] (ع اِ) چنبر. (منتهی الارب).
چنبری که از چوب سازند. (برهان). حلقه ای
است از چوب که برای بستن بار بر سر
ریسمان بندند. (فرهنگ فارسی معین) (اقرب
الموارد). || (ص) کشته. ج، ...
چنبری که از چوب سازند. (برهان). حلقه ای
است از چوب که برای بستن بار بر سر
ریسمان بندند. (فرهنگ فارسی معین) (اقرب
الموارد). || (ص) کشته. ج، ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
( ~ .) [ ع . ] (اِ.) حلقه ای است از چوب که برای بستن بار در سر ریسمان بندند،
چنبر.
چنبر.