gaydak - غیداق
The entry is a dictionary list for the word gaydak - غیداق
غیداق Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غَ ] (ع ص) جوان نازک و ناعم و
نیکوپیکر. (منتهی الارب) (آنندراج). جوان
غیربالغ یا نرم و نازک و نیکواندام. غَیدَق.
غَیدَقان. (از اقرب الموارد). || بهترین
جوانی و مرد جوانمرد. (منتهی الارب). کریم
و ...
نیکوپیکر. (منتهی الارب) (آنندراج). جوان
غیربالغ یا نرم و نازک و نیکواندام. غَیدَق.
غَیدَقان. (از اقرب الموارد). || بهترین
جوانی و مرد جوانمرد. (منتهی الارب). کریم
و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غَ ] (اِخ) نام مردی. (مهذب
الاسماء). غیداق بن عبدالمطلب بن هاشم.
ملقب به المقوم عموی رسول خدا بود، و مادر
او خزاعیه نام داشت. رجوع به صبح الاعشی
ج ۱ ص ۳۵۹ و العقد الفرید ج ۳ ص ۲۶۳ ...
الاسماء). غیداق بن عبدالمطلب بن هاشم.
ملقب به المقوم عموی رسول خدا بود، و مادر
او خزاعیه نام داشت. رجوع به صبح الاعشی
ج ۱ ص ۳۵۹ و العقد الفرید ج ۳ ص ۲۶۳ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غَ ] (اِخ) جایی است نزدیک دشت
قبچاق که تیر آنجا بسیار سخت و راست
باشد، چنانکه اگر بر سنگ زنند نشکند، و آن
را تیر غیداقی گویند. (از فرهنگ رشیدی). نام
جایی از ترکستان، و در «شرح ...
قبچاق که تیر آنجا بسیار سخت و راست
باشد، چنانکه اگر بر سنگ زنند نشکند، و آن
را تیر غیداقی گویند. (از فرهنگ رشیدی). نام
جایی از ترکستان، و در «شرح ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ] (اِخ) نام حصنی بود در اسپانیا
نزدیک جَیّان. (رحلهٔ ابن جبیر ص ۲).
نزدیک جَیّان. (رحلهٔ ابن جبیر ص ۲).