garraf - غراف
The entry is a dictionary list for the word garraf - غراف
غراف Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غِ ] (ع اِ) پیمانه ای است بزرگ.
(منتهی الارب). پیمانهٔ بزرگی مانند جراف
است. قَنْقَل. (از اقرب الموارد).
(منتهی الارب). پیمانهٔ بزرگی مانند جراف
است. قَنْقَل. (از اقرب الموارد).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غِ ] (ع اِ) جِ غُرفة. (منتهی الارب)
(اقرب الموارد). رجوع به غرفة شود.
(اقرب الموارد). رجوع به غرفة شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غَ رْ را ] (ع ص) صیغهٔ مبالغه از
غرف. (اقرب الموارد). رجوع به غرف شود.
|| اسب فراخ گام گشاده رو. (منتهی الارب):
فرس غراف؛ یعنی اسبی که گشاده گام و قوائم
وی گیرا باشد. رحیب ...
غرف. (اقرب الموارد). رجوع به غرف شود.
|| اسب فراخ گام گشاده رو. (منتهی الارب):
فرس غراف؛ یعنی اسبی که گشاده گام و قوائم
وی گیرا باشد. رحیب ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غَ رْ را ] (اِخ) نام اسب براءبن قیس.
(منتهی الارب). اسب براءبن قیس بن عقاب بن
هرمی بن ریاح الیربوعی، و اوست که دربارهٔ
اسب خود گفته :
فان یک غراف تبدل فارسا
سوای فقد بدلت منه سمیدعا
... و ...
(منتهی الارب). اسب براءبن قیس بن عقاب بن
هرمی بن ریاح الیربوعی، و اوست که دربارهٔ
اسب خود گفته :
فان یک غراف تبدل فارسا
سوای فقد بدلت منه سمیدعا
... و ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ غَ رْ را ] (اِخ) جویی است میان
واسط و بصره، و بر آن شهرستانی است
بزرگ. (منتهی الارب) (آنندراج). نهر کبیری
است در زیر واسط، میان واسط و بصره. در
کنار این نهر ناحیه ای مشتمل بر قراء ...
واسط و بصره، و بر آن شهرستانی است
بزرگ. (منتهی الارب) (آنندراج). نهر کبیری
است در زیر واسط، میان واسط و بصره. در
کنار این نهر ناحیه ای مشتمل بر قراء ...
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
غَرَّافٌ
мн. غَرَارِيفُ غَرَّافَةٌ мн. اتٌ
иория, оросительное колесо