Deşt - دشت
The entry is a dictionary list for the word Deşt - دشت
دشت Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Türkçe sözlük
ova
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
I
الوسيط
(الدَّشْتُ): الصَّحراءُ. (مع). و- جملةُ الورق غير المرتَّب. و- المهملُ منه. (د).
II
معجم اللغة العربية المعاصرة
دَشْت [مفرد]: قدر مُهْمَل من الورقِ "وَرَق دَشْت".
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
دشت: الدَّشْتُ: الصَّحْراء؛ وأَنشد أَبو عُبيدة للأَعشَى: قد عَلِمَتْ فارسٌ، وحِمْيرُ، والأَ عْرابُ بالدَّشْتِ، أَيُّكم نَزَلا وقال الراجز: تَخِذْتُه من نَعَجاتٍ سِتِّ، سُودِ نِعاجٍ، كنِعاجِ الدَّشْتِ قال: وهو فارسي، أَو اتِّفاقٌ وَقَع بين اللغتين.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دَ ] (اِ) صحرا و بیابان. معرب آن
دست باشد. (از برهان). زمین بیابان.
(شرفنامهٔ منیری). صحرا و بیابان و هامون و
زمین هموار و وسیع و بی آب. (ناظم الاطباء).
صاحب آنندراج گوید: جگرتاب، سینه تاب،
آتشین و دلگشا از صفات ...
دست باشد. (از برهان). زمین بیابان.
(شرفنامهٔ منیری). صحرا و بیابان و هامون و
زمین هموار و وسیع و بی آب. (ناظم الاطباء).
صاحب آنندراج گوید: جگرتاب، سینه تاب،
آتشین و دلگشا از صفات ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دَ ] (اِ) دستلاف. (فرهنگ فارسی
معین). دشن. || پیش مزد. (فرهنگ فارسی
معین). سفته. ربون. (یادداشت مؤلف). || در
تداول عامیانه، فروش اول هر کاسب.
(فرهنگ فارسی معین). نقد نخست که
فروشنده از ...
معین). دشن. || پیش مزد. (فرهنگ فارسی
معین). سفته. ربون. (یادداشت مؤلف). || در
تداول عامیانه، فروش اول هر کاسب.
(فرهنگ فارسی معین). نقد نخست که
فروشنده از ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دَ ] (اِخ) از قرای اصفهان است.
(معجم البلدان ). محله ای است مشهور در
اصفهان. (فرهنگ فارسی معین). قریه ای بود
در سپاهان که اصل مولانا جامی از آنجا بود،
و آنرا دردشت نیز گویند. (آنندراج). قاضی
ابوبکر محمد پسر حسین ...
(معجم البلدان ). محله ای است مشهور در
اصفهان. (فرهنگ فارسی معین). قریه ای بود
در سپاهان که اصل مولانا جامی از آنجا بود،
و آنرا دردشت نیز گویند. (آنندراج). قاضی
ابوبکر محمد پسر حسین ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دَ ] (اِخ) شهرکی است در میان
کوهها بین اربل و تبریز، و یاقوت حموی گوید
آنرا آبادان و پر خیر و برکت دیدم و اهالی
آنجا همگی کُردند. (از معجم البلدان ) (از
برگزیدهٔ مشترک یاقوت، ترجمهٔ محمدِ پروین ...
کوهها بین اربل و تبریز، و یاقوت حموی گوید
آنرا آبادان و پر خیر و برکت دیدم و اهالی
آنجا همگی کُردند. (از معجم البلدان ) (از
برگزیدهٔ مشترک یاقوت، ترجمهٔ محمدِ پروین ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دَ ] (اِخ) یکی از دهستانهای سه گانهٔ
بخش سلوانا از شهرستان ارومیه. موقعیت آن
کوهستانی و سردسیر است. آب مزروعی آن
از رودخانهٔ جرمی و چشمه سار تأمین
میگردد. این دهستان از ۲۰ آبادی بزرگ و
کوچک تشکیل ...
بخش سلوانا از شهرستان ارومیه. موقعیت آن
کوهستانی و سردسیر است. آب مزروعی آن
از رودخانهٔ جرمی و چشمه سار تأمین
میگردد. این دهستان از ۲۰ آبادی بزرگ و
کوچک تشکیل ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دَ ] (اِخ) دهی است از دهستان
مازول بخش حومهٔ شهرستان نیشابور. سکنهٔ
آن ۳۰۴ تن. آب آن از قنات. محصول غلات
است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۹).
مازول بخش حومهٔ شهرستان نیشابور. سکنهٔ
آن ۳۰۴ تن. آب آن از قنات. محصول غلات
است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج ۹).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دُ ] (ص) بد و زشت. (برهان). دژ.
دش: دشت یاد؛ غیبت. (یادداشت مرحوم
دهخدا):
سیامک بدست چنان دشت دیو
تبه گشت و ماند انجمن بی
خدیو.فردوسی.
دش: دشت یاد؛ غیبت. (یادداشت مرحوم
دهخدا):
سیامک بدست چنان دشت دیو
تبه گشت و ماند انجمن بی
خدیو.فردوسی.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
( ~.) (اِ.) 1 - دستلاف . 2 - پیش مزد. 3 - (عا.) فروش اول هر کاسب . ؛ ~ کردن
نخستین بار پول گرفتن ، فروختن جنس اولین بار در هر روز. ؛ ~ کسی را کور کردن کنایه
از: اولین بار فروش از او نسیه خریدن ، موجب کسادی کار او شدن .
نخستین بار پول گرفتن ، فروختن جنس اولین بار در هر روز. ؛ ~ کسی را کور کردن کنایه
از: اولین بار فروش از او نسیه خریدن ، موجب کسادی کار او شدن .
Arapça - Rusca sözlük Metni çevir
دَشْتٌ
1) пустыня; степь
2) беспорядок, сумятица
3) отходы, отбросы; хлам; скрап; утиль
Farsça - Lehçe sözlük Metni çevir
dezerterować; gładki; jasny; oczywisty; opuszczać; opuścić; porzucać; porzucić; pospolity; prosty; przeciętny; pustka; pustynia; pustynny; równina; szczery; wyraźny; zdezerterować; zostawiać; zostawić; zwykły
Next Words