debe - دبه
The entry is a dictionary list for the word debe - دبه
دبه Arapça ve farsça anlamları
Arapça - Arapça sözlük Metni çevir
دبه: الأَزهري عن ابن الأَعرابي: دَبَّهَ الرجلُ إِذا وقع في الدَّبَهِ، وهو الموضع الكثير الرمل، ودَبّه إِذا لزم الدُّبَّهَ، وهي طريقة الخبر. ابن بري: يقال للرجل إِذا حُمِدَ دَباهِ دَباهِ. وفي الحديث ذكر دَبَهٍ، بفتح الدال والباء المخففة، بين بَدْرٍ والأَصافِرِ، مرَّ بها رسول الله، صلى الله عليه وسلم، في مسيره إِلى بَدْرٍ.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
<۵۳۰۶۴۰۰۷۰۱۱۰۴۷۰۰۱>...
[ دَبْ بَ / بِ ] (از ع، اِ) نام ظرفی
است که از چرم خام سازند و در آن روغن و
امثال آن کنند و مسافران با خود دارند. ظرفی
معین و مقرر که از چرم خام باشد و اکثر ...
[ دَبْ بَ / بِ ] (از ع، اِ) نام ظرفی
است که از چرم خام سازند و در آن روغن و
امثال آن کنند و مسافران با خود دارند. ظرفی
معین و مقرر که از چرم خام باشد و اکثر ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دَبْ بَ / بِ ] (اِ) نام بازیی است که
اطفال و بزرگان با هم کنند و «دبه و یک دبه»
نیز گویند. و آن چنانست که جمعی حلقه
نشینند و هر کس پای راست خود را ...
اطفال و بزرگان با هم کنند و «دبه و یک دبه»
نیز گویند. و آن چنانست که جمعی حلقه
نشینند و هر کس پای راست خود را ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دَبْ بَ ] (اِخ) دسته ای از اراذل که در
زمان قاجاریه ابتدا در تبریز و بعد در جاهای
دیگر پیدا شدند و برحسب قراردادی با
یکدیگر مزاحهای ننگین میکردند. مستهزئین
تبریز. گروهی از مردم که بیکدیگر دشنام ...
زمان قاجاریه ابتدا در تبریز و بعد در جاهای
دیگر پیدا شدند و برحسب قراردادی با
یکدیگر مزاحهای ننگین میکردند. مستهزئین
تبریز. گروهی از مردم که بیکدیگر دشنام ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دَبْ بَ / بِ ] (اِ) شقشقة: ضمز؛ نگاه
داشتن شتر دبه را در دهان و نشخوار ناکردن
آن. (منتهی الارب). بعیر ضامز؛ شتر که دبه از
دهان بیرون نیارد. (منتهی الارب). صاحب
منتهی الارب در حاشیه ...
داشتن شتر دبه را در دهان و نشخوار ناکردن
آن. (منتهی الارب). بعیر ضامز؛ شتر که دبه از
دهان بیرون نیارد. (منتهی الارب). صاحب
منتهی الارب در حاشیه ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دَبْ بَ / بِ ] (اِ) کنایه از دبر
است :
گرز به دبهٔ او درنهد چنانکه بود
سزای، گایان کردن چو رایگان بیند.سوزنی.
بباد فتق براهیم و غلمهٔ عثمان
به دبهٔ علی موشگیر وقت
دباب.خاقانی.
است :
گرز به دبهٔ او درنهد چنانکه بود
سزای، گایان کردن چو رایگان بیند.سوزنی.
بباد فتق براهیم و غلمهٔ عثمان
به دبهٔ علی موشگیر وقت
دباب.خاقانی.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دَبْ بَ / بِ ] (اِ) فتق را نیز گفته اند و
آن آزاری است که بسبب فرود آمدن یکی از
امعاء خصیه بزرگ شود. دِمّ. (منتهی الارب).
غُر. دبه خایه (در تداول مردم قزوین). مبتلی به
فتق : ...
آن آزاری است که بسبب فرود آمدن یکی از
امعاء خصیه بزرگ شود. دِمّ. (منتهی الارب).
غُر. دبه خایه (در تداول مردم قزوین). مبتلی به
فتق : ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ دَبْ بَ / بِ ] (اِ) نکول از معاملات و
شکستن عهود و بوعدهٔ خود وفا نکردن را نیز
گویند. واقول. نکول. افزودن طلبی پس از
قبول بیعی یا هر معاملهٔ دیگر. وادنگ. واگر.
زیاده یا کم خواستن از قرارداد ...
شکستن عهود و بوعدهٔ خود وفا نکردن را نیز
گویند. واقول. نکول. افزودن طلبی پس از
قبول بیعی یا هر معاملهٔ دیگر. وادنگ. واگر.
زیاده یا کم خواستن از قرارداد ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(دَ بِّ) [ ع . دبة ] (اِ.) 1 - ظرف روغن . 2 - مجازاً بیضه ، خایه . 3 - (مج .)
اثاثه ، لوازم . ؛ ~و زنبیل گرفتن کنایه از: گدایی کردن ، به دست آوردن روزی با
زحمت و رنج .
اثاثه ، لوازم . ؛ ~و زنبیل گرفتن کنایه از: گدایی کردن ، به دست آوردن روزی با
زحمت و رنج .