ris - ریس
The entry is a dictionary list for the word ris - ریس
ریس Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) شوربای غلیظی که بر بالای پلاو و
کشک و مانند آن ریزند. (برهان) (از فرهنگ
جهانگیری) (ناظم الاطباء). || هریسه و
حلیمی که هنوز پخته نشده و آبکی بود. (ناظم
الاطباء) (از برهان) (از شعوری ج ۲ ...
کشک و مانند آن ریزند. (برهان) (از فرهنگ
جهانگیری) (ناظم الاطباء). || هریسه و
حلیمی که هنوز پخته نشده و آبکی بود. (ناظم
الاطباء) (از برهان) (از شعوری ج ۲ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(اِ) قهر و غضب و خشم. (ناظم
الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری). || قوت و
زور. (ناظم الاطباء). || ریس در کلمهٔ
«اسب ریس» مبدل ریس به معنی راه است.
رجوع به اسب ریس شود.
الاطباء) (از فرهنگ جهانگیری). || قوت و
زور. (ناظم الاطباء). || ریس در کلمهٔ
«اسب ریس» مبدل ریس به معنی راه است.
رجوع به اسب ریس شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(نف مرخم) ریسنده. آنکه پنبه و پشم
و جز آن را می ریسد و ریسمان می کند. (ناظم
الاطباء). نعت فاعلی از ریسیدن و رشتن.
مخفف ریسنده که همیشه به صورت ترکیب
استعمال شود، مانند: پنبه ریس. پشم ریس.
دوک ریس. (از ...
و جز آن را می ریسد و ریسمان می کند. (ناظم
الاطباء). نعت فاعلی از ریسیدن و رشتن.
مخفف ریسنده که همیشه به صورت ترکیب
استعمال شود، مانند: پنبه ریس. پشم ریس.
دوک ریس. (از ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَ ] (ع مص) خرامیدن. (از فرهنگ
جهانگیری) (برهان) (منتهی الارب) (ناظم
الاطباء) (تاج المصادر بیهقی). || ضبط
کردن چیزی را و چیره شدن بر آن.
|| برترین قومی گشتن و مهتر شدن ...
جهانگیری) (برهان) (منتهی الارب) (ناظم
الاطباء) (تاج المصادر بیهقی). || ضبط
کردن چیزی را و چیره شدن بر آن.
|| برترین قومی گشتن و مهتر شدن ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ رَیْ یِ ] (ع ص، اِ) مهتر و سرور. (از
منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
1 - (اِ.) نخ تابیده . 2 - (ص فا.) در ترکیب به معنی «ریسنده » آید: پشم ریس ، نخ
ریس .
ریس .
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(رِ) (اِ.) = ریش : شوربای غلیظی که بر بای شله پلو و کشک و امثال آن ریزند.