hudu - خدو
The entry is a dictionary list for the word hudu - خدو
خدو Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ خُ / خَ ] (اِ) تف. آب دهن. (از ناظم
الاطباء). آب دهن را گویند که از اثر مزه
چیزی بهم رسد. (برهان قاطع). آب دهان که
بهندی تهوک گویند. (از آنندراج). خیو. بزاق.
بساق. بُصاق. تفو. خیوی. (یادداشت ...
الاطباء). آب دهن را گویند که از اثر مزه
چیزی بهم رسد. (برهان قاطع). آب دهان که
بهندی تهوک گویند. (از آنندراج). خیو. بزاق.
بساق. بُصاق. تفو. خیوی. (یادداشت ...