halava - حلاوی
The entry is a dictionary list for the word halava - حلاوی
حلاوی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حُ وا ] (ع اِ) درختی است خرد.
|| گیاهی است خاردار. ج، حلاویات.
(منتهی الارب).
|| گیاهی است خاردار. ج، حلاویات.
(منتهی الارب).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حِ لْ لا ] (ص نسبی) منسوب
است به حله، شهری در کنار فرات. (از
الانساب). رجوع به حله شود.
است به حله، شهری در کنار فرات. (از
الانساب). رجوع به حله شود.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ لْ لا ] (اِخ) حیدربن سلیمان بن
داودبن حیدر حلی حسینی، مکنی به
ابوالحسین. نخستین شاعر عصر خود بلکه
امام شعرای عراق بود که فصاحت بیان و قوت
ایمان را در خود جمع داشت و بجهت
اشعارش ...
داودبن حیدر حلی حسینی، مکنی به
ابوالحسین. نخستین شاعر عصر خود بلکه
امام شعرای عراق بود که فصاحت بیان و قوت
ایمان را در خود جمع داشت و بجهت
اشعارش ...