habala - حبالی
The entry is a dictionary list for the word habala - حبالی
حبالی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حِ ] (اِخ) یوسف پسر ابراهیم پسر
مرزوق بن حمدان، مکنی به ابویعقوب صهیبی
حبالی. وی به مرو شد و در آنجا بنزد
ابومنصور محمدبن علی بن محمد مروزی فقه
آموخت. او مردی قانع بود و ابوالقاسم حافظ
گوید از وی ...
مرزوق بن حمدان، مکنی به ابویعقوب صهیبی
حبالی. وی به مرو شد و در آنجا بنزد
ابومنصور محمدبن علی بن محمد مروزی فقه
آموخت. او مردی قانع بود و ابوالقاسم حافظ
گوید از وی ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ لا ] (ع ص، اِ) جِ حُبْلی ََ. آبستنان:
و دانست که شرفات [ آمال ] در انحطاط است
و حبالای امانی او در اسقاط. (جهانگشای
جوینی).
و دانست که شرفات [ آمال ] در انحطاط است
و حبالای امانی او در اسقاط. (جهانگشای
جوینی).