cebacib - جباجب
The entry is a dictionary list for the word cebacib - جباجب
جباجب Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جَ جِ ] (ع ص، اِ) ناقه های ستبر
فربه. || ماء جباجب؛ آب بسیار. (منتهی
الارب) (ناظم الاطباء).
فربه. || ماء جباجب؛ آب بسیار. (منتهی
الارب) (ناظم الاطباء).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جَ جِ ] (اِخ) گفته اند: بازارهایی
است بمکه. (از معجم البلدان) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب).
است بمکه. (از معجم البلدان) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جَ جِ ] (اِخ) عمرانی گفت:
درختی است بمعنی معروف و آنرا جباجب
گویند چون شکنبه ها بدان افکنند. (معجم
البلدان). نام مسلخی در منی ََ که در آن
شکنبه های اضاحی اندازند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب).
درختی است بمعنی معروف و آنرا جباجب
گویند چون شکنبه ها بدان افکنند. (معجم
البلدان). نام مسلخی در منی ََ که در آن
شکنبه های اضاحی اندازند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جَ جِ ] (اِخ) نصر گفت: مجمع
مردم است بمنی ََ. (از معجم البلدان).
مردم است بمنی ََ. (از معجم البلدان).
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ جَ جِ ] (اِخ) کوههائیست بمکه.
زبیر گفت: جباجب و اخاشب نام کوههائیست
بمکه، یقال: «مابین جبجبیها و اخشبیها اکرم
مِن فلان». (از معجم البلدان):
اذالنصر و افتها علی الخیل مالک
و عبد مناف و التقوا بالجباجب.
کثیر (از معجم ...
زبیر گفت: جباجب و اخاشب نام کوههائیست
بمکه، یقال: «مابین جبجبیها و اخشبیها اکرم
مِن فلان». (از معجم البلدان):
اذالنصر و افتها علی الخیل مالک
و عبد مناف و التقوا بالجباجب.
کثیر (از معجم ...