himdan - حمدان
The entry is a dictionary list for the word himdan - حمدان
حمدان Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ ] (اِ) آلت تناسلی مرد:
بجنبانم علم چندان در آن دو گنبد سیمین
که سیماب از سر حمدان فروریزمش در سوله.
عسجدی.
آن که ز حمدان خوشگوار و لطیفش
کنده و شلف آرزو برند خرانبار.سوزنی.
بجنبانم علم چندان در آن دو گنبد سیمین
که سیماب از سر حمدان فروریزمش در سوله.
عسجدی.
آن که ز حمدان خوشگوار و لطیفش
کنده و شلف آرزو برند خرانبار.سوزنی.
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ ] (اِخ) (آل...) نام دولتی است
که در زمان خلافت عباسیان در جزیره و
سوریه فرمانروائی داشته و ابوالهیجا عبداللََّه بن
حمدان مؤسس این سلاله بوده و حمدانیان در
زمان سیف الدوله به اوج عزت و اقبال نایل
شدند ...
که در زمان خلافت عباسیان در جزیره و
سوریه فرمانروائی داشته و ابوالهیجا عبداللََّه بن
حمدان مؤسس این سلاله بوده و حمدانیان در
زمان سیف الدوله به اوج عزت و اقبال نایل
شدند ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ حَ ] (اِخ) ابن عبدالرحیم
الاثاربی. وی طبیب، ادیب و شاعر و روز و
شب در طلب دانش بود در مجالس
دانشمندان و اهل ادب حاضر میشد و بعد از
سال ۵۵۴ هـ . ق. بمرد.
الاثاربی. وی طبیب، ادیب و شاعر و روز و
شب در طلب دانش بود در مجالس
دانشمندان و اهل ادب حاضر میشد و بعد از
سال ۵۵۴ هـ . ق. بمرد.
himdan - حمدان other entries
Next Words