pisi - پیسی
The entry is a dictionary list for the word pisi - پیسی
پیسی Arapça ve farsça anlamları
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ ] (ص نسبی) منسوب به پیس.
|| (حامص) پیس بودن. || (اِ) بیماریی که
بر اثر آن لکه های سپید در بدن پدید آید و آن
را خلنگ و ابلق ...
|| (حامص) پیس بودن. || (اِ) بیماریی که
بر اثر آن لکه های سپید در بدن پدید آید و آن
را خلنگ و ابلق ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
(حامص) منسوب به پیس ترکی به
معنی بد. معاملهٔ سوء. رفتار سخت بد:
ای آنکه صفات تو بود تابع ذات
بر پیسی تو گواه... است صفات.باقر
کاشی.
- پیسی بسر کسی آوردن؛ یا پیسی بسر
کسی درآوردن؛ ...
معنی بد. معاملهٔ سوء. رفتار سخت بد:
ای آنکه صفات تو بود تابع ذات
بر پیسی تو گواه... است صفات.باقر
کاشی.
- پیسی بسر کسی آوردن؛ یا پیسی بسر
کسی درآوردن؛ ...
Farsça - Farsça sözlük Metni çevir
[ تُر. ] (اِ.) (حامص .) 1 - رفتار بد و ناهنجار. 2 - خنسی ، بیچارگی . ؛ به ~
افتادن دچار عسرت یا تنگی معیشت شدن و به مخمصه افتادن .
افتادن دچار عسرت یا تنگی معیشت شدن و به مخمصه افتادن .
pisi - پیسی other entries
Next Words
Words according to the Latin alphabet.